يكي از مسائلي كه به عنوان دغدغه اساسي براي اكثر حكومت ها و دولتهاي دنياي امروز مطرح است ، مبحث به كارگيري و اشتغال منابع ، مخصوصا منابع نيروي انساني در راستاي توسعه و پيشرفت مي باشد . اين مشكل با توجه به عواقب چند وجهي اش حتي در كشورهاي صنعتي و پيشرفته نيز به عنوان محكي براي اندازه گيري قابليت هاي اين دولتها در توسعه اقتصادي و شاخصي در تعيين قدرت مديريت اجتماعي آنها در نظر گرفته مي شود . اين موضوع در كشورهاي در حال تتوسعه و مخصوصا كشورها ما با توجه به درصد بالاي منابع انساني و شرايط ويژه اجتماعي و اقتصادي در چند سال اخير ، به موضوعي قابل تامل تبديل شده است كه به آن بسيار پرداخته شده و راهكارهاي متعددي پيشنهاد شده است